- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مناجات محرمی با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
هوای کـهـنۀ این شـهـر تازه دم کرده گـناهـکـاریـمان «تُـنـزل النِقـم» کرده «ظلمتُ نَفسی» ما را شنید دلبر و گفت: امان ز نفس کسی که به خود ستم کرده به شوق یوسف اگر چشممان چو یعقوب است هـنوز گـریـه به درد فـراق کـم کـرده چه میشـود سحـری دیده بارد و بیند کـریم، بـارش بـاران به ما کرم کرده ای آسمان ز چه گشتی بخیل؟ پر وا کن گـناه کرده اگر شیـعـه، توبه هم کرده به توبههای محرم قسم که شوق ظهور فـدائـیـان تـو را بـا تو هـمقـسـم کـرده محـرم آمد و غـم شد فـزونتر و دیدم کـتـیـبهای هـوس شعـر محـتـشم کرده دوباره چـادر مشکی وصلـهدارش را زنـی برای پـسـر بـچـهاش عـلم کرده هـوای کـرب و بـلا جـان تـازهام داده دل حـزیـن مــرا راهـی حــرم کــرده امـام عـشـق و مـحـبت! خدا کند بـیـنم نـسـیـم کـرب و بـلا آسـمـانیام کـرده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
بر کوچههای مردۀ این شهر جان بده با عـطر پرچمت دل ما را تـکـان بده دنـیا به جز تو سایۀ امـنی نداشـتهست ما را به زیـر سـایۀ امـنت مـکـان بده افــتـادهایـم در قــفـس تـنـگ روزگـار با اشک روضهات پـر پـروازمان بده بر طاق عرش، پیرهنت پرچم خداست بر قـلـب ما به درک محـرم تـوان بده محنت کشیده، خسته و زخمی طعنهها بر مـا زمـیـنـیـان، نـفـسی آسـمان بده از هر کرانه تـیر ملامت رسیده است ما را از این جـهـان هـیاهـو امان بده عشاق را به سختی عشق امتحان کنند توفـیـق سربـلـندی از این امتحـان بده هر کس نوشت نسخهای این روزها ولی کـافیست، راه کـربـبـلا را نـشان بده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
با این همه گـنـاه ز کـویت نـرانـدیام امـسـال هم به ماه مـحـرم رسـانـدیام پـشت سـرم دعـای تو و مـادر تو بود دستم گرفتی و به حـریـمت کشاندیام چون طفل گمشده بغلم کردهای حسین پیش خودت نشانده و قدری تکـاندیام مـنّت سرم گـذاشـتی و از میان عرش بـا نـام مـادر و پـدرم بـاز خـوانـدیام میخواهیام هنوز و گرنه چو دیگران با پول و شهرت از حرمت میپراندیام از کـودکی برای شـما خـیـمه میزدم دنبال خویش کوچه به کوچه دواندیام یک روز بیتو زنده نمیمانم ای حسین با آب و نان خواهر خود پروراندیام آید به گوش نالهٔ «هل من معـینِ» تو در زیر دست و پا تَهِ گودال خواندیام مـظـلـوم کـربـلا لک لـبیک یا حـسین تو میکـشی مرا لـک لـبیک یا حسین
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
روئـیـدن هـلال كه كـمكـم شـروع شد در نبض واژهها، تپش غم شروع شد بغض زمان شكست و دل آسمان گرفت اشك زمین ز چشمۀ زمزم شروع شد عالم دوباره، رنگ قیامت گرفته است شاعر بخوان، قیامت عـالم شروع شد «باز این چه شورش است» كه در جان عالم است؟ «باز این چه شورش است»، محرّم شروع شد سال تـولّـد غـم او، شصت و یك نبود بـا گـریـههـای تـوبـۀ آدم شــروع شـد قــرآن گـشــودهایـم، بــرای تــلاوتـش از ابـتـدای ســورۀ مـریـم شـروع شـد از كاف و ها گذشت و سوی یا و عین رفت با صاد صبر، نالهزنان تا حسین رفت
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
بر آسمان، هلال محرّم چه دیدنیاست! یک خنجر و دل همه عالم چه دیدنیاست! مه در محاق خـیمه زده، مهر در شفـق افلاکیان به هیأت ماتم چه دیـدنیاست! انجـم به روضهخـوانی عـیّوق تشـنهاند زهره شده است مشتری غم، چه دیدنیاست! چون نوح، هود و صالح و آدم به نوحهاند این حلقه را نگینی خاتم چه دیدنیاست! در سیل اشک، یونس و یوسف به موج آه این قعر چاه و آن به دل یم چه دیدنیاست! شـور نـوای مـوسی عـمـران شـنـیـدنی شال عزای عیسی مریم چه دیدنیاست! سرخ است دیـدگان سیاه و سفـید خـلـق یکرنـگی سـلالۀ آدم چـه دیـدنیاست! با محـتشم، بیا و بخـوان شعـر مقـبـلش «باز این چه شورش است» به عالم؟ چه دیدنیاست! ذیحجّـه شد تـمام و نشد حـجّ وی تمام اتمام حجّ او به محـرّم چه دیـدنیاست! میدان جنگ، مـروه؛ خـیام حـرم، صفا خود کعبه و شریعه چو زمزم چه دیدنیاست! بـر جـنّت رضایت او دست یافـت حُـرّ بگْذشتن از بهشت و جهنّم چه دیدنیاست!
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
آمـد دوبــاره لـحـظـههـایِ بـیقــراری عـطرِ محـرم در جهـان گردیده جاری در خون شکوفا گشته گـلهای بهاری شد رنگ و روی آسمان چون گُل اناری از چـشـمهای عـاشـقـان بـاریـده باران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران! اینجا چراغی روشن است از مشرقِ دل نورِ حضورش میرود منزل به منزل گاهی چو خورشید است در آن سوی ساحل گاهی شکـوفا میشود از چوبِ مَحمل از چـشـمهای عـاشـقـان بـاریـده باران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران! اینجا زمینِ کـربلا، روزِ عـظـیم است شورِ حسینی هر کجا چونان نسیم است بایـد بـدانـد هـر کسی اهلِ نـعـیـم است ردِ عبورِ خون، صراطِ مستـقـیم است از چـشمهای عـاشـقـان بـاریـده بـاران اینجا چراغی روشن است ای بیقراران!
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
فـریادِ« یا بُـنَیَ» ز عـرشِ خـدا رسید «نوحو علی الحسین» که ماهِ عزا رسید جـمـع مدافـعـان حـرم یـادشـان بـخـیر مـاهِ عـزایِ تـشـنـه لـبِ کـربـلا رسـیـد گـفـتـیـم یا حـسـیـن درِ تـوبـه بـاز شـد اسـبـابِ اسـتـجـاب، بـرایِ دعـا رسـید با این همه گـنـاه مرا میخـری حـسین اینگـونه لـطـفِ شـاه به دادِ گـدا رسـید بنیانگذارِ روضۀ تو شخصِ فاطمهاست سینه به سینه آمد و خیرش به ما رسید گریه برایِ غربت تو فیض اعظم است بر نسل ما به لطفِ شما این عطا رسید مادر به گریه بر تو مرا شیر داده است این فیض عشق بازیِ ما از کجا رسید کــامِ مــرا بـه تـربـتت بــاز کــردهانـد از خاکِ زیرِ پـایِ تو طعـم شـفا رسید زهـرا به نـام یک یک ما را صدا زده بر گـوشِ دل ز کرببلا این صدا رسید بـیاخـتـیـار یـادِ تنت گـریـه میکـنـیـم عـطـرِ لـباسِ کهـنـهای از نیـنـوا رسید پیراهنی که خونی و پیچیده درهم است در طاق عرش بیـرق ماه محـرم است
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
دوباره سینهها ناخواسته دریایی از غم شد ألا یا اهل عالم! فصل ماتم شد محرم شد زمین نوحوا علیالعطشان، زمان حیّ علی الروضه لباس خونی ارباب روی عرش پرچم شد دوباره روی دامان پیمبر فاطمه غش کرد نوای “وا حسینا”یش نوای کل عـالم شد خـدا و انـبـیـا و اولـیا دارند میگـریـنـد چه آشوبی میان خلق از این داغ معظّم شد حلالش باد شیر مادرش هر کس در این شبها بساط روضه بر اهل و عیال او مقدّم شد برایش خرج کردیم و به جایش صد برابر داد کسی که خرج هیأت کرد کِی از ثروتش کم شد؟ خدا را شکر اجازه داده تا گریهکنش باشیم خدا را شکر سود نوکری ما همین غم شد مرا هـیأت کـشانده مطـمئناً دوستم دارد مرامش این دهه بر هر گنهکاری مسلّم شد طبیب ما حسین است و برای دردهای ما همین با هم نشستنهای بین روضه مرهم شد همه ابن شـبیب روضۀ شـاه خـراسانـیم بساط گریه با سوز روایاتش فـراهم شد مرتب هِی صدا میکرد: زینب جان نیا برگرد سنان با نیزه کاری کرد صوتش نامنظم شد میان بوسه گاه مصطفی، سرباز ابن سعد همین که نیزه را خم کرد قدّ خواهرش خم شد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
شكـر خـدا سـیاهِ تو دارم به تن حـسین منّت خدای را كه فقط عشق من حسین از بس زدم به سینه شده سیـنهام كـبود دارم نشانِ عـشق تو را بر بدن حسین شد كربلا نصیب همه، غیرِ من، چرا؟ مُردم ازاین همه غم و درد و مِحَن حسین با خطِّ غم به روی دلم حق نوشته است جـانم فـدای غـربتت ای بیكفن حسین بـا یـادِ شـدّتِ عـطـشـت آب میخـورم از خـاكِ كـربـلا زدهام بر دهـن حسین ای مقتدای روضه و ای صاحبِ عـزا عَجَّل علی ظُهُورِكَ یابن الحسن، حسین
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
شکـر خـدا دیـدم دوبـاره پرچمت را شکـر خـدا دیـدم سـیـاهی غـمـت را دیدم دوبـاره روضههای مـاتـمت را دیدم دوباره نوحه و شور و دمت را بـاور نـمـیکـردم مـحـرم را بـبـیـنـم ما را همین شور عزایت زنده کرده مـا را نـوای نـیـنـوایـت زنـده کـرده ما در میان روضـۀ تو قـد کـشـیدیـم امسال اگر که باز هم این روضه بر پاست ما که یقین داریم از الطاف زهراست دست شکـسـته اسم ما را هم نوشـته یادم نخـواهد رفت لطف مـادرت را او لـطـف کرده راه داده نوکـرت را از سوزِ آهـش قـلب این عـالم گرفته هـم مـاهی دریـا بـرایت گـریه کرده هم مادرت زهـرا برایت گریه کرده جان عزیزت اشک را از ما نگیری اسـمـت دلـیـل گـریـههـای بـیامـانـم ای که مرا خـواندی بده راهی نشانم با روضهات آرام میگـیـرم هـمیـشه من آمـدم امـشب بـسـوزم پا به پایت تا چند خـطی روضه بنْـویسم برایت خورشید بودی بر نوک نیها نشستی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخـورد دشمنت اما جُـوِی ز گـندم ری سری که بود دمادم به روی دوشِ نبی سری که بر سرِ نی شد به جرم حقطلبی سرت شریفترین سجدهگاهِ باران است سـرت امـانتِ سنگـینِ روزگاران است منـم مسافـر بیزاد و بـرگ و بیتوشه سلامِ من به تو، ای قـبلهگـاهِ ششگوشه ســلام وارث آدم، ســلام وارث نـــور سلام مصحف و تورات و انجیل و زبور سـلام مـا بـه تـو ای پـادشـاه درویـشان چه میکـنند ببـین با تو این کجاندیـشان تو آبـروی شـرف، آبـروی مرگ شدی کتاب وحی تو بودی و برگ برگ شدی تو در عراقی و رو کردهای به سمت حجاز مـیان مـعـرکه هـم ایـستـادهای به نـماز بخـوان که دل به نـوایی دگر نـمیبـندم که خـورده تـیر غـمـت بر دوازده بـندم چه بـا مـرام شـمـا کـردهانـد بـیدیـنـان هـزار بـار تو را سـر بـریـدهانـد اینـان چه سود بعدِ تو چون برده، بندگی کردن حـبـابوار، یــزیــدانـه زنـدگـی کـردن حسین گـفتن و دل باختن به خویِ یزید بدا به غـیرت ما کـوفـیانِ عـصر جدید چه زود در کنفِ رنگ و رِیب فرسودن مـدام بـردۀ تـزویـر و زور و زر بودن چه سود دل به غمت دادن و زبانم لال حسین گفتن و.. آتش زدن به بیتالمال حسین، کـوفی پیـمـانشکـن نمیخواهد حـسـین، سـیـنهزنِ راهـزن نمیخـواهد حسین را، ز مرامش شناختن هنر است حسین دیگری از نو نساختن هنر است » بزرگ فلـسفۀ قـتل شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است« »نـماز شـام غـریـبان چو گریه آغـازم به مـویـههای غـریبـانه قـصه پردازم« سلام، کوهِ غـم و کوهِ صبر و کـوهِ بلا سـلام، حــنـجـرۀ بـیبـدیـل کـربو بـلا تو با مـرامِ حـسینی میان کـوفه و شـام بنـای ظـلـم فـرو ریـخـتی به تـیغ کـلام بگو به ما که به گوشَت مگر چه خواند حسین بگو! مگر ز لبانش چه دُرّ فشاند حسین بگو که گفت من این راه را به سر رفتم به پـایبـوسیِ این راهِ پُـر خـطـر رفـتم تو هم به پای برو ما نگاهمان که یکیست مراممان که یکی رسم و راهمان که یکیست بگو که گفت: هلا نور چشم من زینب! بخوان به نام گل سرخ در صحاریِ شب بخـوان که دود شود دودمـان دشمن تو بنای جـور بلرزد ز خـطبه خـواندن تو نـبـیـنـمـت که اسـیـر حـرامـیـان بـاشی اسیـر فـتـنه و نـیـرنگ شـامـیان بـاشی که در عشیرۀ ما عشق، ارث اجدادیست اسارت است که سنگِ بنای آزادیست سلام ما به اسـارت، سلام ما به دمشق ســلام مـا بـه پـیـامآورِ قــبـیـلـۀ عـشـق ببـین نشـسته به خون، مقـتل لهـوفیِ ما گرفـته رنگِ فـغـان نامههـای کوفیِ ما شرابِ نور که هشیار و مست خورده تویی که گفته است که کشتی شکستخورده تویی سرت اگر چه در آن روز رفت بر سرِ نی نخـورد دشمنت اما جُـوِی ز گـندم ری
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
حال ما در غـم عـظـمای تو دیدن دارد در غـمِ تـشـنگیات اشک چکیدن دارد تو بخوان باز بخوان باز که از لبهایت صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد چـقدر بـوی دل و مـوی پریـشان آورد از سر نـیـزه نـسیـمی که وزیـدن دارد خـیزران بر لب تو میزند آتش بر دل مـیکــشـم آه کـه ایـن آه کـشـیـدن دارد گـاه گـاه از دل آشـفـتـۀ خود میپـرسـم غنچهای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟ عـیـد قـربـان شده و نـوبت تـو شـد اما خـنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟ کــاروان تـو کـجـا و مـنِ خـسـتـه امــا دل من هم به خـدا شـوق رسیـدن دارد
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
ما را اسـیـر هـجـر شه بی کـفـن مکـن تـنـبـیهمـان به فـاصـله انـداخـتن مکـن مـن آمـدم به خـیـمـه تـو تـا بـبـیـنـمـت حـال مـرا چـو حـال اویس قـرن مکـن یا رب قسم به پنج نمازی که خواندهایم مـا را جـدا ز خانه این پـنـج تن مکـن ما را خـدا ز خاک حـرم آفـریـده است ما را شبیه خویش تو دور از وطن مکن با اشک چـشـم کـار گـدا پیـش میرود بیگریه بین روضه مرا سینهزن مکن با پهلوی شکـسته کـفن دوخـت فـاطمه ای شمر، بیوضو کفنش را به تن مکن هرچه که داشتی همه غارت شده حسین دیگـر اشـارهای به عـقـیـق یـمن مکـن
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
السـلام ای امـام نـوکـرهـا پـاسـخـت الـتـیـام نوکـرها یا حسین است آخرین حرف و مُـهـر حُـسن خـتام نوکرها
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
از میان روضهها هر سالکی رد میشود روح سرگردان او روح مجّرد میشود غالباً دور از حرم خیلی مصیبت میکشم غالباً دور از حـرم آنچه نـباید میشود در به رویم بسته تا که باب توبه وا کند شکر حق که رحمت خاصش مشدّد میشود آنقدر تحـویل میگـیـرد تـفـضل میکند آدم نـابـاب هم ایـنـجـا مـقـیّـد مـیشـود شهرتش در عرش از کرببلا بالاتر است او سفارش میکند نوکر زبانزد میشود فیهِما عِینانِ تَجریان دو تا چشمی است که بین جنّت نیز گریان دو مرقـد میشود این حرم توحید محض و آن حرم آئینهاش بین عباس و حسین، عالم مردّد میشود از نجف تا کربلا چون سفرهدارش مجتباست بیشتر از هر مسیری رفت و آمد میشود ترس دارم قاتلش را هم ببخشد در جزا من حسین را میشناسم، او بخواهد میشود پیکرش را تیغ و نیزه پارهپاره کرده است زیر پا یک جلد قرآن، صد مجلد میشود اسبها را یک به یک از سینهاش رد میکنند مادرش بر سر زنان از پیش او رد میشود
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
عود تا عود است باید در پی مجمر بیفتد رزق ما باید به دست ساقی کوثر بیفتد نفس سرکش را به بند معرفت باید ببندی جنگ باید در ید مردان جنگـاور بیفـتد تا توان داری بیا جبران لغزشهای خود کن توبه را نگذار تا به ساعت آخـر بیـفـتد دود بیدینی به چشم مردم دیندار رفته آتش غفلت به جان چوب خشک و تر بیفتد فیض پشت در نشستن را نگیرد کاش از ما آن امیری که به پای او سر نوکر بیفتد هر چه بد باشم یقین دارم که او خوب است با من طفل بازیگوش کی از چشم یک مادر بیفتد؟ در ثواب روضۀ ارباب این بس که جهنم سرد خواهد شد اگر اشکی ز چشم تر بیفتد کاش میمـردیم از داغ عـلیِ اصغر او کاش محشر کار ما دست علی اکبر بیفتد جان زهرا را به لب میآورد وقتی حسینش اولاً بیجـان و تـشنه ثانیاً با سر بیـفـتد مادرش گیسو پریشان میکند وقتی ببیند شمر با خنجر به جان گودی حنجر بیفتد آه از آن لحظه که انگشتر از انگشتت در آمد نیزهای را که سنان کوبید از پشتت در آمد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( مناجات اول جلسه)
عمریست در هوای غمت گریه کردهام با گریههـای محـتـشـمت گریه کردهام من روضهخوانم و غم تو میکشد مرا با داغ و درد با اَلـمـت گـریـه کـردهام چشمم به دستهای میاندار بودهاست با ضرب سـینۀ دو دمت گـریه کردهام خـیـرُالاُمـور زنـدگـیـم روضـۀ تو شد در زیر سـایـۀ عـلـمـت گـریـه کردهام هم دست دادهای و هم انگشتری حسین از این سخاوتت، کرمت گریه کردهام ابن الشبیب روضه داغت شدم چـقـدر از غـصۀ سـپـاه کـمت گـریـه کـردهام مَن بَـکَّـتِ الـسَـمـاءُ شـنـیـدم و، بعد با اهـل خـیـام مـحـتـرمت گـریـه کردهام من خواب دیدهام که شبی زائرت شدم تنها نشـسته در حـرمت گریه میکنم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( مناجات اول جلسه)
از این جهان، گدائیات آقا برایِ ماست پس ماندگار در همه عالم برایِ ماست در مجـلسِ عزایِ شما سـیـنه میزنـیم یعنی که وقف روضهتان دستهایِ ماست این پـیـرهـن سـیـاه عـجـب آبـرو دهـد پیـراهنِ غـلامیات آخـر ردایِ ماست در زیر سایۀ عـلـمت صف کـشـیدهایم بیخود نیست کلّ جهان در لوایِ ماست هر جا حـسین گـفـته شود اهلِ گریهایم نامِ حـسین درهمه جا کـربـلایِ ماست ما را مـریضِ عشق قـلـمداد میکـنید؟ ای روضـهها همه دار الـشـفایِ ماست باشد قـبـول نـالـۀ زهـرا شـنـیـدنیست لـبـیک گـفـتن از بـرکاتِ ولایِ ماست
: امتیاز
|
غزل مناجاتی اول مجلس، مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
هَرکَس در این دُنیا پِیِ کارِ حسین است روزِ قیامَت جُزوِ اَنصارِ حسین است بـازارِ گِـریه گَـرم بـاشَد تـا که زَهـرا دَر روضهها اَوَّل عَزادارِ حسین است کـرب و بَلا رَفته خـیـالَـش جَمع باشد دَر روزِ مَحشر بینِ زُوّارِ حسین است اَصلاً بـدونِ اشک، چَـشمِ کـور بهـتر آن دیدهای خوب است که زارِ حسین است هِـنـگـامِ گـریـه روبـروی ما نِـشـیـنَـد طوبی به چَشمی که گُهَربارِ حسین است شَرمنده شُد حُر، که سَرافرازِ جَهان شد قَـلـبِ پَـشـیـمان، آبِرودارِ حسین است گـودال را با چِـشمِ دِل صَدبـار دیـدیم این سینه مَقـتَلهای سَیّارِ حسین است سَـربـازهـای زِیـنــبـیِّــه رَسـتـگـارنـد فـرمـانـدۀ آنـهـا عـلـمـدارِ حسین است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
چندیست کام از مرقدت سودای خام است هجران زده بوسیدنش عرض سلام است سنگ است سهـم مـرغ از بامت پـریده هـر دانـهای جـز دانـۀ بـام تو دام است اولاد دخــتـر بـا پــسـر فــرقـی نــدارد تا تو امیری، این کنیز است آن غلام است خاکی که خونت ریخت بر آن میتوان خورد در مذهبی که خاک و خون خوردن حرام است از غــصــه سـهــم سـیــنــهام آه دمــادم سهم دو چشمم در غمت اشک مدام است بر تـو چه رفـتـه که دلـیـل گـریه حـتی گـاهی صـدای آب یـا بـوی طعـام است یا ذوقمرگِ وصل، یا دقمرگِ هجران ما مرگمان حتمیست، میل تو کدام است؟
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیهالسلام
دور نمیشود دمی ذکر تو از زبان من دل ز همه بریدهام عشق تو آب و نان من من چه کنم که عاقبت کربوبلا بری مرا از غم دوری حرم روی لب است جان من مهر تو در سرشت من، عشق تو سرنوشت من روضۀ تو بهشت من، راحتی روان من زنـدگیام فـدای تو، سر بـدهم بـپای تو سیـل شده برای تو، گـریۀ بیامـان من ای تو سفینۀ نجات، عشق و امید کائنات راه تو بهترین صراط، اختر آسمان من مکه، منای من تویی، قبله نمای من تویی هر طرفی که رو کنی، قبله دهی نشان من پارۀ قلب مصطفی، رأس تو روی نیزهها سینۀ تو به زیر پا، خاک بر این دهان من وای زمین نشستنت وای خدا سرت تنت وای چه شد پیرهنت کشتۀ بینشان من
: امتیاز
|